تقلب در قرعه کشی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات کربلای 4 دو نفر از برادران پیک گردان کمیل بودند. قرار شد یکی از این دو به همراه شهید مرتضی جاویدی به آن سوی اروند (ضلع غربی) بروند و مسیر را شناسایی کنند. تا زمانیکه گردان از روی اروند حرکت کرد و به آن سو رسید بچهها را راهنمایی کنند. موقع انتخاب یکی از این دو نفر، بحث بیش آمد و هر دو اصرار داشتند که باید من بروم. چون به نتیجه نرسیدیم قرار شد قرعه...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات کربلای 4 دو نفر از برادران پیک گردان کمیل بودند. قرار شد یکی از این دو به همراه شهید مرتضی جاویدی به آن سوی اروند (ضلع غربی) بروند و مسیر را شناسایی کنند. تا زمانیکه گردان از روی اروند حرکت کرد و به آن سو رسید بچهها را راهنمایی کنند. موقع انتخاب یکی از این دو نفر، بحث بیش آمد و هر دو اصرار داشتند که باید من بروم. چون به نتیجه نرسیدیم قرار شد قرعه...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید مسعود منزه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد مسعود منزه »
مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ بهعنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نیریز، در کنار سفره هفتسین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لبهای مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایتها و مهربانیهای پدر محروم و با فداکاری بیدریغ مادر راه زندگی را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد مسعود منزه »
مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ بهعنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نیریز، در کنار سفره هفتسین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لبهای مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایتها و مهربانیهای پدر محروم و با فداکاری بیدریغ مادر راه زندگی را...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید ناصر آربز افغانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید ناصر آربز افغانی »
شهید ناصر آربز افغانی در سال 1342 در روستای چاهسوارآغا از توابع بخش آباده طشک نیریز، در خانوادهای مذهبی و معتقد به اسلام پا به عرصه هستی گذاشت. دوران کودکی را در کنار خانواده طی و برای کسب دانش به دبستان شهدای چاهسوارآغا قدم نهاد. دوره ابتدایی را با جدیت به اتمام رساند و به دلیل نبودن مدرسه راهنمایی در روستا و علاقه به شغل کشاورزی، ترک تحصیل و به شغل کشاورزی مشغول شد. انسانی مؤدب و پاکدل...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید ناصر آربز افغانی »
شهید ناصر آربز افغانی در سال 1342 در روستای چاهسوارآغا از توابع بخش آباده طشک نیریز، در خانوادهای مذهبی و معتقد به اسلام پا به عرصه هستی گذاشت. دوران کودکی را در کنار خانواده طی و برای کسب دانش به دبستان شهدای چاهسوارآغا قدم نهاد. دوره ابتدایی را با جدیت به اتمام رساند و به دلیل نبودن مدرسه راهنمایی در روستا و علاقه به شغل کشاورزی، ترک تحصیل و به شغل کشاورزی مشغول شد. انسانی مؤدب و پاکدل...
زندگینامه آزاده حسین شاهسونی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
حسین شاهسونی در سال 1347 در شهرستان نیریز، بخش مرکزی روستای حاجیآباد به دنیا آمد. دوره دبستان خود را تا چهارم ابتدائی را در همان روستا گذراند. و بعد از اینکه بنا به عللی ترک تحصیل نمود، برای امرار معاش خود و خانواده به کمک پدرش در کار دامداری و کشاورزی پرداخت. در تاریخ 20/4/1366 به خدمت وظیفه اعزام شد. بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی، در جبهه فکه به دفاع از تمامیت ارضی کشور پرداخت و در...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
حسین شاهسونی در سال 1347 در شهرستان نیریز، بخش مرکزی روستای حاجیآباد به دنیا آمد. دوره دبستان خود را تا چهارم ابتدائی را در همان روستا گذراند. و بعد از اینکه بنا به عللی ترک تحصیل نمود، برای امرار معاش خود و خانواده به کمک پدرش در کار دامداری و کشاورزی پرداخت. در تاریخ 20/4/1366 به خدمت وظیفه اعزام شد. بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی، در جبهه فکه به دفاع از تمامیت ارضی کشور پرداخت و در...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید علی حسین عابدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
شهید علیحسین عابدی در سال 1326 در خانوادهای متدین و مذهبی در روستای مشکان دیده به جهان گشود. دست روزگار سایه مهر پدر را در همان دوران کودکی از سرش ربود. برادرانش همت کرده و سرپرستی او را به عهده گرفتند. شش ساله بود که به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را فراگرفت. قرائت قرآن را در کنار کتابهای قدیمی از قبیل: گلستان سعدی و... خوب بخاطر سپرد. کمبود امکانات اجازه تحصیل را ار او گرفت و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
شهید علیحسین عابدی در سال 1326 در خانوادهای متدین و مذهبی در روستای مشکان دیده به جهان گشود. دست روزگار سایه مهر پدر را در همان دوران کودکی از سرش ربود. برادرانش همت کرده و سرپرستی او را به عهده گرفتند. شش ساله بود که به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را فراگرفت. قرائت قرآن را در کنار کتابهای قدیمی از قبیل: گلستان سعدی و... خوب بخاطر سپرد. کمبود امکانات اجازه تحصیل را ار او گرفت و...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید کهزاد رحمانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد کهزاد رحماني »
بسم الله الرحمن الرحیم فلیقاتل فی سبیلالله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیلالله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجرا عظیما. کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروختهاند ، باید در راه خدا پیکار کنند و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد یا فاتح گردید زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم . ( سوره نساء، آیه 74 ) بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و یاری دهنده مظلومان و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد کهزاد رحماني »
بسم الله الرحمن الرحیم فلیقاتل فی سبیلالله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیلالله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجرا عظیما. کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروختهاند ، باید در راه خدا پیکار کنند و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد یا فاتح گردید زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم . ( سوره نساء، آیه 74 ) بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و یاری دهنده مظلومان و...
وای چشمم وای چشمم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در جریان عملیات کربلای 10 که گردان کمیل بمباران شد. یکی از برادران که نسبتا" هم آدم سنگین وزنی بود، بر اثر بمباران شدیدا" مجروح شده و از ناحیه پای راست آسیب دید. داد میزد که وای پام وای پام! در کنار دستش یک برادری که جثه ضعیفتری داشت فریاد میزد: وای چشمم! وای چشمم! در حالیکه مشکلی نداشت و مجروح نشده بود. از او سئوال کرده بودند، چرا فریاد میزدی وای چشمم؟ گفته بود برای اینکه فلانی...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در جریان عملیات کربلای 10 که گردان کمیل بمباران شد. یکی از برادران که نسبتا" هم آدم سنگین وزنی بود، بر اثر بمباران شدیدا" مجروح شده و از ناحیه پای راست آسیب دید. داد میزد که وای پام وای پام! در کنار دستش یک برادری که جثه ضعیفتری داشت فریاد میزد: وای چشمم! وای چشمم! در حالیکه مشکلی نداشت و مجروح نشده بود. از او سئوال کرده بودند، چرا فریاد میزدی وای چشمم؟ گفته بود برای اینکه فلانی...
در رثای یاران شهید
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
باز نی ریز گل افشان شده یاران نگرید همهجا غرق شقایق گلو سوسن بینید کوی و برزن شده آراسته از لاله وگل سفره عید ندارد به گل و سبزه نیاز دامن دیده زگلهای شقایق گلرنگ لاله کاران زمان سرونشانان جهان گوهر از دیده مبارید به دامان از دل دست از چهره بدارید خدا را امروز چشم دل باز کنید ای همه یاران عزیز موجب خرمی و عزت اسلام کنون همه انصار خدا سوخته جانان فهیم همچوداماد روان سوی...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
باز نی ریز گل افشان شده یاران نگرید همهجا غرق شقایق گلو سوسن بینید کوی و برزن شده آراسته از لاله وگل سفره عید ندارد به گل و سبزه نیاز دامن دیده زگلهای شقایق گلرنگ لاله کاران زمان سرونشانان جهان گوهر از دیده مبارید به دامان از دل دست از چهره بدارید خدا را امروز چشم دل باز کنید ای همه یاران عزیز موجب خرمی و عزت اسلام کنون همه انصار خدا سوخته جانان فهیم همچوداماد روان سوی...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید سید احمد هندی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید سید احمد هندی زاده »
آنگاه که باد پاییزی زمزمه رسیدن فصل خزان را سر داده بود و تلون برگها نقش و نگاری زیبا به دشتها و باغها زده بودند، حضور سبز کودکی زیبا، دهم مهرماه سال 1340 در روستای مشکان از توابع شهرستان نیریز، بهاری دیگر را در پاییز به خانواده متدین هندیزاده هدیه نمود. طنین زیبای اللهاکبر در گوش او پیچید و نام زیبای احمد را بخود گرفت. در گذر عمر، کودکی را بسر آورد و برای کسب معرفت راهی دبستان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید سید احمد هندی زاده »
آنگاه که باد پاییزی زمزمه رسیدن فصل خزان را سر داده بود و تلون برگها نقش و نگاری زیبا به دشتها و باغها زده بودند، حضور سبز کودکی زیبا، دهم مهرماه سال 1340 در روستای مشکان از توابع شهرستان نیریز، بهاری دیگر را در پاییز به خانواده متدین هندیزاده هدیه نمود. طنین زیبای اللهاکبر در گوش او پیچید و نام زیبای احمد را بخود گرفت. در گذر عمر، کودکی را بسر آورد و برای کسب معرفت راهی دبستان...
زندگینامه جانباز علی فرپور
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
معلم جانباز، علی فرپور فرزند سبزعلی، در تاریخ دوم مرداد ماه سال 1335 در روستای جهانآباد از بخش آباده طشک شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. در خانوادهای مذهبی و متدین، ساده و بیریا پرورش یافت. دوران ابتدایی را در روستای جهانآباد گذراند. برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه عازم نیریز شد. در دبیرستان امام خمینی(ره) - دبیرستان احمد نیریزی سابق- به تحصیل پرداخت. پس از اتمام مقطع متوسطه، در دانشسرای تربیت معلّم شیراز تحصیلات خود را ادامه...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
معلم جانباز، علی فرپور فرزند سبزعلی، در تاریخ دوم مرداد ماه سال 1335 در روستای جهانآباد از بخش آباده طشک شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. در خانوادهای مذهبی و متدین، ساده و بیریا پرورش یافت. دوران ابتدایی را در روستای جهانآباد گذراند. برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه عازم نیریز شد. در دبیرستان امام خمینی(ره) - دبیرستان احمد نیریزی سابق- به تحصیل پرداخت. پس از اتمام مقطع متوسطه، در دانشسرای تربیت معلّم شیراز تحصیلات خود را ادامه...